پاسخ:
سلام و درود به شما برادر گرامی. از اینکه وبلاگ بنده را مورد توجه قرار داده و مطالعه میفرمایید از شما بسیار سپاسگزارم. پرسشهایی مرقوم فرموده اید که در حد وسع خود ان شاءالله جواب خواهم داد:
اول، ضمن اشاره به کتابی از خانم الین پیگلز، در مورد ترجمه متون نجع حمادی به فارسی پرسش کرده اید. متون نجع حمادی به طور کامل به فارسی ترجمه نشده اند اما، ترجمه ای کلی از آنها را دکتر ابوالقاسم اسماعیل پور در کتابی با عنوان «ادبیات گنوسی» به فارسی ترجمه کرده است. متاسفانه بنده فرصت نکردم بررسی کنم که این ترجمه چه مقدار از متون مزبور را پوشش میدهد، اما یادم هست که ترجمه انجیل فیلیپ در آن به طور ناقص و گزینشی انجام شده بود. شاید این کتاب، ترجمه سایر متون گنوسی را به طور کامل آورده باشد. متاسفانه الآن به این کتاب دسترسی ندارم که بتوانم جواب کامل و دقیقی برایتان بنویسم. از متون نجع حمادی، انجیل توما به طور کامل به فارسی ترجمه است: یک بار استاد بنده آقای دکتر منصور معتمدی ترجمه متن آن را در نشریه هفت آسمان منتشر کرد (انجیل توماس به روایت کشفیات نجع حمادی، فصلنامه هفت آسمان، شماره 4) و یک بار هم اخیراً در کتابی با عنوان «انجیل توماس» بر اساس ترجمه و مقدمه انگلیسی ریچارد والنسیس و ترجمه م. متوسلیان و ویراستاری آقای جمشید غلامی نهاد از سوی نشر نیایش منتشر شده است. بنده قصد دارم اگر خدا یاری کند، متن کامل مجموعه نجع حمادی را ترجمه و منتشر کنم (که در این صورت، با توجه به اینکه دکتر اسماعیل پور قبلاً به نشر ترجمه ای از این متون اقدام کرده اند حتماً باید ملاحظاتی را از جهت رعایت اخلاق پژوهش و نشر در نظر بگیرم تا حقی از ایشان تضییع نشود) که اگر این تصمیم تحقق یابد، برای مشاهده نسخه نهایی و چاپ شده آن مدت زیادی صبر کنید. در حال حاضر، ترجمه یکی از انجیلهای گنوسی را که تا به حال کسی به ترجمه اش اقدام نکرده دارم انجام میدهم که تا یک ماه دیگر تمام میشود و احتمالاً اوایل سال بعد در یکی از نشریات علمی منتشر خواهد شد. اگر علاقمند به دیدن فیلمهای مرتبط با مسیحیت هستید، فیلمی به نام استیگماتا (مصلوب) بر اساس تفاوت دیدگاه کلیسای رسمی کاتولیک و دیدگاهی که انجیلهای گنوسی (به خصوص توما) از عیسی و تعالیمش عرضه میکنند، ساخته شده است که اگرچه داستان آن در زمان حاضر اتفاق می افتد اما شاید دیدنش از جهاتی خالی از فایده نباشد.
در مورد اعتبار تاریخی، نسخه های نجع حمادی متعلق به حدود قرن چهارم میلادی هستند اما متن و محتوای آنها، روایات قدیمیتری است که قدمت آنها به اواسط قرن دوم میلادی میرسد (حدود صد سال بعد از خود عیسی). در مورد کارکرد انجیلها که آیا صرفاً جنبه مذهبی داشته یا جنبه سیاسی و اجتماعی هم داشته است، تا جایی که به نظر بنده میرسد هدف نویسندگان این انجیلها صرفاً مذهبی بوده و بعید میدانم که از ابتدا آنها را با قصد استفاده اجتماعی و سیاسی نوشته باشند، اگرچه نوع تعالیم مذهبی این انجیلها تاثیرات اجتماعی و سیاسی هم داشته است. در این مورد، همان توضیحات خانم پیگلز کافی به نظر میرسد، و البته ایشان هم با وجود تاکید بر نتایج اجتماعی و سیاسی تعالیم این انجیلها، دلیل و شواهدی ارائه نکرده که نویسندگان آنها هدفشان همین تاثیرات سیاسی و اجتماعی بوده باشد.
در مورد پرسش دوم شما باید عرض کنم که به طور کلی، آیینهای گنوسی را به مثابه جبهه تلاقی دو فرهنگ شرقی و غربی، و حاصل تلفیق افکار و دیدگاه های یونانی با باورهای ایرانی و سامی (یهودی و تا حدی مسیحی) باید در نظر گرفت. آثار گنوسی، از جمله انجیلهای آنان، هرگز قدمتشان به زمان عیسی نمیرسد و لااقل صد سال با او فاصله دارند، و عیسایی که به ما معرفی میکنند نه آن عیسای تاریخی حقیقی بلکه یک عیسای فراتاریخی و تغییرشکل یافته است که دارای ویژگیهایی متناسب با تفکرات گنوسی است. گنوسیان، عیسایی را میخواستند و میپذیرفتند که دارای ویژگیهای مورد قبول خودشان باشد تا بتوانند از او برای ترویج عقاید و باورهای خود استفاده کنند، باورهایی که محصول درهم آمیختگی و تلفیق افکار و دیدگاههایی با خاستگاه های مختلف یونانی، ایرانی، یهودی، مسیحی و حتی هرمسی بود. این درحالی است که عیسای تاریخی، پیغمبری یهودی بود که در جامعه بنی اسرائیل ظهور کرد و در بستر یهودیت زیست و پرورش یافت، و ما نیز منطقاً برای شناختن آن عیسی باید بر ویژگیهای یهودی او توجه و تمرکز داشته باشیم. هر متنی که عیسی را دور از خصایص یهودی و به صورت شخصی رازآلود با خصایص متفاوت از فرهنگ مشترک سامی معرفی کند قطعاً شناخت صحیحی از عیسی به ما نمیدهد (اگرچه عده ای تمایل دارند انجیلهای گنوسی را به عنوان منابع جایگزین منابع مسیحیت رسمی به ما معرفی کنند).
تفاوت انجیلهای گنوسی با انجیلهای سه گانه رسمی (متی، مرقس و لوقا) در این است که انجیلهای همدید، ماهیت ایدئولوژیک و یا رازآلود ندارند و تنها پیام آنها معرفی عیسی به عنوان یک پیغمبر است (اگرچه تعبیر «پسر خدا» در این انجیلها به چشم میخورد ولی لحن بیان و نوع روایت سرگذشت عیسی و تعالیم او در انجیلهای همدید چنان ساده و بی غل و غش است که تعبیر مذکور را به سادگی میتوان با مفهوم اخلاقی درک کرد نه ایدئولوژیک، یعنی معنای آن را رابطه بسیار نزدیک و خالصانه بین عیسی و خدا همچون رابطه صمیمانه بین پدر و پسر در نظر بگیریم، رابطه ای که سایر انسانها نیز با ایمان و پرهیزگاری میتوانند با خدا داشته باشند) در حالی که انجیلهای گنوسی، هم جنبه ایدئولوژیک و هم ماهیت رازآلود دارند یعنی پر از عبارات مبهم و دوپهلو هستند (انجیل یوحنا را هم که در اوایل قرن دوم میلادی نوشته شده، میتوان از جنس همین انجیلهای گنوسی به شمار آورد، با ماهیت ایدئولوژیک و رازآلود) که عیسی را با سرگذشت و تعالیمی معرفی میکنند که متناسب با دیدگاه ها و افکار گنوسی است.
اما در مورد اعتبار انجیلهای گنوسی، باید عرض کنم که اگر کلیسای کاتولیک این انجیلها را بی اعتبار دانسته دلیلش روشن است، کلیسا در قرون اولیه میلادی نسبت به هر نوع نوشته ای که باورهای مخالف یا متفاوت با باورهای مقبول خود را ترویج میکرد واکنش شدید نشان میداد و آنها را بدعت آمیز و کفرآمیز قلمداد میکرد و با سوزاندن آنها تلاش میکرد از ترویج آنها جلوگیری کند و سلطه خود را بر جهان مسیحیت حفظ نماید. متقابلاً گنوسیان هم فقط نوشته های خود را معتبر میدانستند و انجیلها و نوشته های مورد قبول کلیسا را مردود میدانستند. مسلم است که از نظر علمی، و با نگاه بیطرفانه، نمیتوان هیچ یک از طرفین دعوا را اصل دانست و بر اساس آن، دیگری را محکوم نمود و نوشته هایش را بی اعتبار تلقی کرد. اما اگر بخواهیم با معیارهای علمی قضاوت کنیم، حق این است که اعتباری که انجیلهای سه گانه رسمی برای معرفی عیسی و تعالیم او دارند، انجیلهای گنوسی نمیتوانند داشته باشند، به سه دلیل: اول آنکه، انجیلهای همدید بسیار قدیمیتر هستند و فاصله خیلی کمتری تا زمان خود عیسی دارند و لذا احتمال تحریف سرگذشت عیسی در آنها کمتر است (انجیل مرقس در سال 60 میلادی نوشته شده یعنی فقط بیست و پنج یا سی سال بعد از عروج عیسی، و انجیل متی بین سالهای 65 تا 70 میلادی، و انجیل لوقا بین سالهای 70 تا 90 میلادی) درحالی که انجیلهای گنوسی از اواسط قرن دوم میلادی به بعد نوشته شده اند، و قدیمیترین آنها یعنی انجیل توما در حدود سال 140 میلادی نوشته شده که لااقل صد سال با زمان عیسی فاصله دارد. دوم آنکه، انجیلهای سه گانه رسمی خصلت یهودی عیسی را بسیار بهتر و بیشتر منعکس کرده اند درحالی که انجیلهای گنوسی، عیسی را چهره ای رازآلود و گنوسی معرفی میکنند که بستر فرهنگی یهودی که او در آن پرورش پیدا کرد تقریباض هیچ انعکاسی در آن ندارد. سوم آنکه، انجیلهای همدید (سه گانه رسمی) سرگذشت و تعالیم عیسی را با لحنی ساده و بی پیرایه در اختیار ما میگذارند که جنبه های ایدئولوژیک یا رازآلود ندارد یا بسیار خفیف است؛ درحالی که انجیلهای گنوسی سرگذشت عیسی را به شدت ایدئولوژیک و با ماهیت رازآلود به ما ارائه میدهند گویی مقصود آنها نه معرفی سرگذشت و تعالیم حقیقی عیسی بلکه تاثیرگذاری بر ذهن مخاطب و تلقین برخی عقاید و دیدگاه هخای خاص فرقه ای به خواننده است.
در مورد پرسش بعدی شما یعنی متون متعلق به قرن اول میلادی، باید عرض کنم که همین مجموعه رسمی انتهای کتاب مقدس مسیحیان که با عنوان عهد جدید شناخته میشود تنها متونی است که از قرن اول میلادی برای ما باقی مانده است. در این مجموعه، نامه های پولس از بقیه قدیمیتر هستند (حدود سال 50 میلادی نوشته شده اند) و بقیه نامه ها و همچنین انجیلهای سه گانه (متی و مرقس و لوقا) بعد از نیمه قرن اول میلادی نوشته شده اند (انجیل یوحنا و نامه های او و مکاشفه او احتمالاً در اوایل قرن دوم میلادی نوشته شده اند). از بعضی اشارات در عهد جدید به نظر میرسد در نیمه قرن اول میلادی انجیلهای دیگری هم وجود داشته اما درباره آنها اطلاعاتی در اختیار نداریم. پولس در نامه اش به غلاطیان آنها را سرزنش کرده که چرا به «انجیلی دیگر» گرویده اند، و از اوصافی که نوشته، به نظر میرسد یکی از ویژگیهای آن انجیلها انکار مسیح بودن و مصلوب شدن عیسی بوده است (این همان نامه ای است که پولس در آن نام برنابا را آورده و از او به بدی یاد کرده است، لذا عده ای گمان کرده اند که شاید برنابا انجیلی با این محتوای ضد پولسی داشته است).
در مورد نوشته های اسنیان، که احتمالاً منظورتان همان طومارهای بحرالمیت است، باید عرض کنم که به هر حال نویسندگان آنها فرقه ای یهودی بوده اند و محتوای طومارها از نوع همان نوشته های یهودی است که البته طومارهایی با محتوای تفسیر باطنی کتاب مقدس و پیشگویی آینده و مطالب رازآمیز هم در آنها به چشم میخورد. بین محتوای این طومارها و آیات قرآن شبهتهایی هست (مثلاً در هر دو، زن به کشتزاری تشبیه شده که مرد نطفه خود را در آن می کارد، یا در هر دو به دروازه های جهنم اشاره شده، و موارد دیگر، که نمونه هایی از آنها را بنده در مقدمه ای که بر متن کامل طومارهای بحرالمیت نوشته ام، آورده ام. این کتاب را پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در دست چاپ دارد) و از نظر باطنی هم مسلم است که چون بخشی از منابع حدیث و روایات اسلامی به خصوص منابع شیعی دارای آموزه های باطنی است، بین طومارهای بحرالمیت و متون روایی اسلامی مشابهت هست. نمونه ای از این مشابهتها را در جنبه دعا و نیایش، بنده در مقاله ای آماده کرده ام که ان شاءالله سال آینده در یکی از نشریات علمی به چاپ خواهد رسید و در زمان انتشار، در همین وبلاگ معرفی خواهم کرد. در مورد ارزش تاریخی طومارهای بحرالمیت، پروفسور وِرمش استاد دانشگاه آکسفورد که از متخصصان بررسی طومارهاست در کتاب خود تحت عنوان متن کامل طومارهای بحرالمیت (که گفتم ترجمه فارسی بنده از آن را به زودی پژوهشگاه منتشر خواهد کرد) سخنان مفصلی دارد که شما را به مطالعه آن ارجاع میدهم. اجمال مطلب اینکه طومارهای مذکور فقط ویژگیهای خود فرقه و بخشی از وقایع زمان خود را باز مینمایانند و هیچ اطلاعات تاریخی دیگری به ما نمیدهند. این طومارها از جهت بصیرتهای فراتاریخی و قدسی که شما اشاره کردید، کاملاً تحت تاثیر یهودیت و کتاب مقدس هستند؛ البته تحت تاثیر استنباط خاصی که خود از مطالب کتاب مقدس و شریعت یهود داشته اند.
در پایان، خواستید که چند اثر ترجمه شده را معرفی کنم. نفرمودید که خواستار معرفی ترجمه در چه زمینه ای هستید. اگر دقیقتر بفرمایید شاید بهتر بتوانم کمک کنم.
با آرزوی سلامتی و توفیق برای شما