درخشش

یادداشت های سعید کریم پور

درخشش

یادداشت های سعید کریم پور

بسم الله الرحمن الرحیم
من سعید کریم پور دانشجوی دکتری رشته الهیات (شاخه ادیان و عرفان) علاقه مند به تحقیق و مطالعه در زمینه تاریخ ادیان هستم و این وبلاگ را برای اطلاع رسانی در زمینه کتابهای خود و برقراری ارتباط بیشتر با محققان و پژوهشگران این حوزه ایجاد کرده ام. از نظرات و نقدهای سازنده دوستان استقبال می کنم و آن را موجب ارتقاء سطح آگاهی خود و جامعه پژوهشگران کشور می دانم.

آخرین نظرات
۰۵ بهمن ۹۵ ، ۲۰:۴۵

حیات سرّی اعداد

حیات سرّی اعداد

کتاب حیات سرّی اعداد، اثری است از گئورگه سزپیرو (زپیرو) مقاله نویس ژورنالهای ریاضیات که درباره تاریخچه حل بعضی مسائل دشوار ریاضی و ارتباط فرمولهای این رشته علمی با چیزهایی که در زندگی روزمره با آنها سر و کار داریم، بحث میکند. ترجمه این کتاب با توجه به دور بودن زمینه علمی آن از رشته تخصصی بنده تا حدی دشوار بود، اما انجام آن را از یک جهت باید به عهده میگرفتم: رشته تحصیلی بنده در دبیرستان، ریاضی و فیزیک بود و در آن زمان به ریاضیات علاقه وافری داشتم. از همان موقع، نظرم به بعضی مسائل دشوار ریاضی جلب شد و با آنکه گرایشهای تحصیلی ام در سالهای بعد تغییر کرد و نهایتاً به الهیات رسید، اما کار بر روی آن مسائل را کنار نگذاشتم و تحقیق و جستجو برای پیدا کردن فرمولهای جدید را که به حل آن مسائل کمک کند، همچنان ادامه دادم. خوشبختانه این تلاشها نتیجه بخش بود و طی بیش از بیست سال از آن زمان، به فرمولها و روشهایی برای حل تعدادی از مسایل دشوار ریاضی دست یافتم که تا کنون نظایر آنها را در هیچ منبعی ندیده ام. من امیدوار هستم به زودی بتوانم آن فرمولها و روشها را در کتابی منتشر کنم، و ترجمه کتاب حیات سرّی اعداد میتواند رزومه ای برای بنده در زمینه کار کردن بر روی مباحث ریاضی باشد.

کتاب حیات سری اعداد را انتشارات سبزان در آبان 1395 و در 280 صفحه منتشر کرده است.


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۱۱/۰۵
سعید کریم پور

اعداد

سزپیرو

نظرات  (۸)

سلام
انگیزه شما از ترجمه این کتاب چیست؟؟

پاسخ:
سلام. هدفم را در همین توضیحات مربوط به کتاب، نوشته ام: داشتن یک رزومه در زمینه آثار ریاضی. گفتم بد نیست کتابی هم در حوزه ریاضیات ترجمه کنم تا مقدمه و دستگرمی باشد برای ارائه کتابی در همین حوزه که خود در حال تألیف آن هستم. تلاش برای امرار معاش، گاهی باعث میشود یک مترجم به حوزه های دیگر هم سرک بکشد!

با سلام و ابراز تحسین نسبت به این همه تلاش و اراده !

البته باشناخت نسبی که از شما دارم باید بگویم کلا علاقه شما به اهل سر

و رمز که روح ادیان است و همچنین سابقه رابطه اعداد و عرفان دینی هم احتمالا به عنوان انگیزه نا خود آگاه بی تاثیر نبوده !!!

پاسخ:
سلام به شما دوست گرامی، و تشکر از ابراز لطف شما
فرمایش شما درست است. البته این کتاب حیات سرّی اعداد به هیچ وجه جنبه عرفانی و رمزی و غیره ندارد، بلکه یک کتاب کاملاً مربوط به علم ریاضی است و عنوان آن هم مربوط به جنبه هایی از روابط بین اعداد و همچنین بین قواعد ریاضی و حقایق عالم خارج است که کمتر مورد توجه عموم قرار میگیرد. اما در مورد علاقه بنده به امور رازآلود و عرفانی، البته تردید نیست!!
سلام جناب کریم پور. وقتتان بخیر. امیدوارم در کمال سلامتی و تندرستی باشید. تبریک میگم بابت کتاب جدیدتان. آقای کریم پور عزیز درباره صندوق عهد سوالی داشتم. میخواستم ببینم صندوق عهد کشف شده ؟ چون کتابی از اریک فون دانیکن خوانده بودم که نظریه فرازمینیها را مطرح کرده و درمورد صندوق عهد هم ادعاهایی داشته. با توجه به اینکه به هر حال در قرآن مجید هم درباره صندوق عهد مطالبی اومده ممنون میشم بفرمایید پژوهشی درباره صندوق عهد که ترجمه به فارسی شده باشه میشناسید؟ چند وقت پیش هم یک مستندی از تلویزیون دیدم که پژوهشگرا در آفریقا بدنبال این صندوق بودن. ممنون میشم بیشتر توضیح بدید . از سایت خوبتون جواب دنبال میکنم. خیلی ممنونم
پاسخ:
سلام به شما دوست گرامی. از کلمات محبت آمیزتون ممنونم.
راستش را بخواهید عمده مطالبی که درباره اشیاء مشهور در متون مقدس مانند صتدوق عهد، کشتی نوح، عصای موسی، انگشتر سلیمان و غیره گفته میشود، فاقد وجاهت علمی هستند. البته این به معنی انکار وجود این چیزها نیست، و ما نمیگوییم که چیزهایی که در قرآن و کتابهای مقدس مورد اشاره قرار گرفته اصلاً وجود نداشته و ندارند، بلکه میگوییم روشهایی که برای کشف آنها مورد استفاده قرار میگیرد غیرعلمی است و نمیتوان درستی آنها را تایید کرد. یعنی مثلاً اگر شخصی پژوهشگر در جایی یک جعبه یا صندوق پیدا کند هیچ راهی بقرای اینکه بفهمیم که آن همان صندوق عهد واقعی است که در متون مقدس مورد اشاره قرار گرفته، وجود ندارد. به همین دلیل نمیشود هیچ اعتقادی درباره اصالت آنها داشت. همچنان که در مورد کشتی نوح هم هیچ چیزی تاکنون درباره آن به اثبات نرسیده، اگرچه عده زیادی مدعی شده اند که بقایای این کشتی را بر فراز کوه آرارات در ترکیه یا بعضی کوههای دیگر یافته اند. حقیقت این است که خیلی از داستانهای مشهور و غالباً پرهیجان که در رسانه ها و روزنامه ها درباره این چیزها منتشر میشود، فاقد ارزش علمی است.
موفق باشید
سلام آقای کریم پور عزیز. آرزوی سلامتی و توفیقات روزافزون الهی برای شما دارم. مدتی است که مطلب جدید بر روی سایت نمی نویسید. خیلی خوشحال میشوم که خبر مقاله یا تتبعهای علمی که شاید به نظر جنابعالی چندان تکمیل نشده و یا داده مفیدی در اختیار مخاطب قرار نمیدهد، را نیز بر روی سایت بگذارید چون بهرحال این مطالب برای خواننده می تواند مفید باشد. البته مدتیست متن جدیدی نگذاشتید از طرفی می دانم که سرتان شلوغ است  و نمی دانم آیا میتوانیم سوالات خود را مطرح کنم یا نه. در هر حال مشتاقانه منتظر خبر جدیدی از وبلاگ زیبایتان هستم. درود بر شما
پاسخ:
سلام و درود بر شما مهربان. بله همچنان که فرمودید بنده بسیار مشغله دارم. از اینکه دیر پیام شما را دیدم و با تأخیر جواب میدهم، بسیار شرمنده و عذرخواهم. مدتها کسی پیامی نگذاشته بود، من هم به گمان اینکه خبری نیست دیر به دیر به وبلاگم سر میزنم. راستش را بخواهید، در انتظار چاپ یک کتاب هستم که چند سال است انتشارش به تعویق افتاده است. اگر منتشر شود خدمتی به تاریخ این مرز و بوم خواهد بود. درباره دوران صفویه است و به تاریخ ادیان هم ربط دارد. البته کتابها و مقالات دیگری هم هست، که گمان میکنم انتشار آنها کمی بیشتر طول خواهد کشید.
مطالب جدید هم هست اما همان طور که اشاره کردید هنوز تکمیل نشده است. ان شاءالله پس از انتشار، در سایت معرفی خواهم کرد و در صورت امکان، فایل آنها را هم برای دانلود خوانندگان عزیزم قرار خواهم داد.
در مورد طرح پرسشها، البته این از بزرگواری و نظر لطف شماست که بنده را قابل برای طرح پرسشهای خود بدانید. در صورت تمایل، پرسشها را مطرح بفرمایید و اگر بنده مطلبی به ذهن قاصرم برسد، با شما در میان خواهم گذاشت.
از توجه جنابعالی و ارسال پیام، سپاسگزارم. آرزوی توفیق
۲۶ دی ۹۶ ، ۱۵:۵۵ محمد علی
با عرض سلام مجدد و آرزوی توفیقات روزافزون الهی برایتان.بسیار خوشحالم که بعد از مدتها یک بار دیگر توانستم  برایتان پیام بگذارم. ممنون بخاطر پاسخگویی به کامنتها به رغم مشغله فراوان. حسب کامنت قبلی چند سوال میخواهم مطرح کنم: اول کتابی از الین پیگلز به نام انجیلهای گنوسی مطالعه کردم. این کتاب روایت متفاوتی از محتوای انجیلهای کشف شده در نجع حمادی است. آیا این کتابها به فارسی ترجمه شده اند و اساسا اعتبار تاریخی آن ها تا چه اندازه است؟ کارکرد این انجیلها چه بوده یعنی کارکرد صرفا مذهبی داشته رمان بوده یا کارکرد سیاسی برای اجتماعات مومنان علیه نظام سیاسی حاکم ایفا میکرده؟
دوم این که اصولا خواننده مبتدی مانند بنده با این متون چه نحو مواجهه ای می تواند داشته باشد؟ این متون را به منزله چه متنی باید خواند و درک کرد؟
تفاوت اصلی این متنها با متون دیگر رسمی تا چه اندازه است و چرا فاقد اعتبار وسندیت تشخیص داده شده اند؟
مهم تر این که آیا متونی بر جای مانده از همان قرن اول میلادی وجود دارد و اگر وجود دارد محتوای آن چه بوده است؟
سرانجام در مورد دست نوشته های فرقه اسنی آیا مشابهتی با متون دینی ما مسلمانان دارد یا این متون را نیز باید در چارچوب متون سنت یهودی مسیحی مطالعه کرد؟ اغلب این پرسش مطرح میشود که این متون از جهت زمینه مند بودن تا چه اندازه رخدادهای تاریخی را بازنمایی می کنند و اصولا آیا  این متون واجد بصیرتهای فراتاریخی و قدسی بدون تاثیر گرفتن از زمینه تاریخی هستند؟
من ممنون میشوم چند اثر ترجمه شده را معرفی بفرمایید. با پوزش بخاطر حجم سوالات مطرح شده و سپاس فراوان بخاطر وقت حوصله و دقت نظر شما در پاسخ گفتن به پرسشهای حقیر. سپاس فراوان
پاسخ:
سلام و درود به شما برادر گرامی. از اینکه وبلاگ بنده را مورد توجه قرار داده و مطالعه میفرمایید از شما بسیار سپاسگزارم. پرسشهایی مرقوم فرموده اید که در حد وسع خود ان شاءالله جواب خواهم داد:
اول، ضمن اشاره به کتابی از خانم الین پیگلز، در مورد ترجمه متون نجع حمادی به فارسی پرسش کرده اید. متون نجع حمادی به طور کامل به فارسی ترجمه نشده اند اما، ترجمه ای کلی از آنها را دکتر ابوالقاسم اسماعیل پور در کتابی با عنوان «ادبیات گنوسی» به فارسی ترجمه کرده است. متاسفانه بنده فرصت نکردم بررسی کنم که این ترجمه چه مقدار از متون مزبور را پوشش میدهد، اما یادم هست که ترجمه انجیل فیلیپ در آن به طور ناقص و گزینشی انجام شده بود. شاید این کتاب، ترجمه سایر متون گنوسی را به طور کامل آورده باشد. متاسفانه الآن به این کتاب دسترسی ندارم که بتوانم جواب کامل و دقیقی برایتان بنویسم. از متون نجع حمادی، انجیل توما به طور کامل به فارسی ترجمه است: یک بار استاد بنده آقای دکتر منصور معتمدی ترجمه متن آن را در نشریه هفت آسمان منتشر کرد (انجیل توماس به روایت کشفیات نجع حمادی، فصلنامه هفت آسمان، شماره 4) و یک بار هم اخیراً در کتابی با عنوان «انجیل توماس» بر اساس ترجمه و مقدمه انگلیسی ریچارد والنسیس و ترجمه م. متوسلیان و ویراستاری آقای جمشید غلامی نهاد از سوی نشر نیایش منتشر شده است. بنده قصد دارم اگر خدا یاری کند، متن کامل مجموعه نجع حمادی را ترجمه و منتشر کنم (که در این صورت، با توجه به اینکه دکتر اسماعیل پور قبلاً به نشر ترجمه ای از این متون اقدام کرده اند  حتماً باید ملاحظاتی را از جهت رعایت اخلاق پژوهش و نشر در نظر بگیرم تا حقی از ایشان تضییع نشود) که اگر این تصمیم تحقق یابد، برای مشاهده نسخه نهایی و چاپ شده آن مدت زیادی صبر کنید. در حال حاضر، ترجمه یکی از انجیلهای گنوسی را که تا به حال کسی به ترجمه اش اقدام نکرده دارم انجام میدهم که تا یک ماه دیگر تمام میشود و احتمالاً اوایل سال بعد در یکی از نشریات علمی منتشر خواهد شد. اگر علاقمند به دیدن فیلمهای مرتبط با مسیحیت هستید، فیلمی به نام استیگماتا (مصلوب) بر اساس تفاوت دیدگاه کلیسای رسمی کاتولیک و دیدگاهی که انجیلهای گنوسی (به خصوص توما) از عیسی و تعالیمش عرضه میکنند، ساخته شده است که اگرچه داستان آن در زمان حاضر اتفاق می افتد اما شاید دیدنش از جهاتی خالی از فایده نباشد. 
در مورد اعتبار تاریخی، نسخه های نجع حمادی متعلق به حدود قرن چهارم میلادی هستند اما متن و محتوای آنها، روایات قدیمیتری است که قدمت آنها به اواسط قرن دوم میلادی میرسد (حدود صد سال بعد از خود عیسی). در مورد کارکرد انجیلها که آیا صرفاً جنبه مذهبی داشته یا جنبه سیاسی و اجتماعی هم داشته است، تا جایی که به نظر بنده میرسد هدف نویسندگان این انجیلها صرفاً مذهبی بوده و بعید میدانم که از ابتدا آنها را با قصد استفاده اجتماعی و سیاسی نوشته باشند، اگرچه نوع تعالیم مذهبی این انجیلها تاثیرات اجتماعی و سیاسی هم داشته است. در این مورد، همان توضیحات خانم پیگلز کافی به نظر میرسد، و البته ایشان هم با وجود تاکید بر نتایج اجتماعی و سیاسی تعالیم این انجیلها، دلیل و شواهدی ارائه نکرده که نویسندگان آنها هدفشان همین تاثیرات سیاسی و اجتماعی بوده باشد.
در مورد پرسش دوم شما باید عرض کنم که به طور کلی، آیینهای گنوسی را به مثابه جبهه تلاقی دو فرهنگ شرقی و غربی، و حاصل تلفیق افکار و دیدگاه های یونانی با باورهای ایرانی و سامی (یهودی و تا حدی مسیحی) باید در نظر گرفت. آثار گنوسی، از جمله انجیلهای آنان، هرگز قدمتشان به زمان عیسی نمیرسد و لااقل صد سال با او فاصله دارند، و عیسایی که به ما معرفی میکنند نه آن عیسای تاریخی حقیقی بلکه یک عیسای فراتاریخی و تغییرشکل یافته است که دارای ویژگیهایی متناسب با تفکرات گنوسی است. گنوسیان، عیسایی را میخواستند و میپذیرفتند که دارای ویژگیهای مورد قبول خودشان باشد تا بتوانند از او برای ترویج عقاید و باورهای خود استفاده کنند، باورهایی که محصول درهم آمیختگی و تلفیق افکار و دیدگاههایی با خاستگاه های مختلف یونانی، ایرانی، یهودی، مسیحی و حتی هرمسی بود. این درحالی است که عیسای تاریخی، پیغمبری یهودی بود که در جامعه بنی اسرائیل ظهور کرد و در بستر یهودیت زیست و پرورش یافت، و ما نیز منطقاً برای شناختن آن عیسی باید بر ویژگیهای یهودی او توجه و تمرکز داشته باشیم. هر متنی که عیسی را دور از خصایص یهودی و به صورت شخصی رازآلود با خصایص متفاوت از فرهنگ مشترک سامی معرفی کند قطعاً شناخت صحیحی از عیسی به ما نمیدهد (اگرچه عده ای تمایل دارند انجیلهای گنوسی را به عنوان منابع جایگزین منابع مسیحیت رسمی به ما معرفی کنند).
تفاوت انجیلهای گنوسی با انجیلهای سه گانه رسمی (متی، مرقس و لوقا) در این است که انجیلهای همدید، ماهیت ایدئولوژیک و یا رازآلود ندارند و تنها پیام آنها معرفی عیسی به عنوان یک پیغمبر است (اگرچه تعبیر «پسر خدا» در این انجیلها به چشم میخورد ولی لحن بیان و نوع روایت سرگذشت عیسی و تعالیم او در انجیلهای همدید چنان ساده و بی غل و غش است که تعبیر مذکور را به سادگی میتوان با مفهوم اخلاقی درک کرد نه ایدئولوژیک، یعنی معنای آن را رابطه بسیار نزدیک و خالصانه بین عیسی و خدا همچون رابطه صمیمانه بین پدر و پسر در نظر بگیریم، رابطه ای که سایر انسانها نیز با ایمان و پرهیزگاری میتوانند با خدا داشته باشند) در حالی که انجیلهای گنوسی، هم جنبه ایدئولوژیک و هم ماهیت رازآلود دارند یعنی پر از عبارات مبهم و دوپهلو هستند (انجیل یوحنا را هم که در اوایل قرن دوم میلادی نوشته شده، میتوان از جنس همین انجیلهای گنوسی به شمار آورد، با ماهیت ایدئولوژیک و رازآلود) که عیسی را با سرگذشت و تعالیمی معرفی میکنند که متناسب با دیدگاه ها و افکار گنوسی است.
اما در مورد اعتبار انجیلهای گنوسی، باید عرض کنم که اگر کلیسای کاتولیک این انجیلها را بی اعتبار دانسته دلیلش روشن است، کلیسا در قرون اولیه میلادی نسبت به هر نوع نوشته ای که باورهای مخالف یا متفاوت با باورهای مقبول خود را ترویج میکرد واکنش شدید نشان میداد و آنها را بدعت آمیز و کفرآمیز قلمداد میکرد و با سوزاندن آنها تلاش میکرد از ترویج آنها جلوگیری کند و سلطه خود را بر جهان مسیحیت حفظ نماید. متقابلاً گنوسیان هم فقط نوشته های خود را معتبر میدانستند و انجیلها و نوشته های مورد قبول کلیسا را مردود میدانستند. مسلم است که از نظر علمی، و با نگاه بیطرفانه، نمیتوان هیچ یک از طرفین دعوا را اصل دانست و بر اساس آن، دیگری را محکوم نمود و نوشته هایش را بی اعتبار تلقی کرد. اما اگر بخواهیم با معیارهای علمی قضاوت کنیم، حق این است که اعتباری که انجیلهای سه گانه رسمی برای معرفی عیسی و تعالیم او دارند، انجیلهای گنوسی نمیتوانند داشته باشند، به سه دلیل: اول آنکه، انجیلهای همدید بسیار قدیمیتر هستند و فاصله خیلی کمتری تا زمان خود عیسی دارند و لذا احتمال تحریف سرگذشت عیسی در آنها کمتر است (انجیل مرقس در سال 60 میلادی نوشته شده یعنی فقط بیست و پنج یا سی سال بعد از عروج عیسی، و انجیل متی بین سالهای 65 تا 70 میلادی، و انجیل لوقا بین سالهای 70 تا 90 میلادی) درحالی که انجیلهای گنوسی از اواسط قرن دوم میلادی به بعد نوشته شده اند، و قدیمیترین آنها یعنی انجیل توما در حدود سال 140 میلادی نوشته شده که لااقل صد سال با زمان عیسی فاصله دارد. دوم آنکه، انجیلهای سه گانه رسمی خصلت یهودی عیسی را بسیار بهتر و بیشتر منعکس کرده اند درحالی که انجیلهای گنوسی، عیسی را چهره ای رازآلود و گنوسی معرفی میکنند که بستر فرهنگی یهودی که او در آن پرورش پیدا کرد تقریباض هیچ انعکاسی در آن ندارد. سوم آنکه، انجیلهای همدید (سه گانه رسمی) سرگذشت و تعالیم عیسی را با لحنی ساده و بی پیرایه در اختیار ما میگذارند که جنبه های ایدئولوژیک یا رازآلود ندارد یا بسیار خفیف است؛ درحالی که انجیلهای گنوسی سرگذشت عیسی را به شدت ایدئولوژیک و با ماهیت رازآلود به ما ارائه میدهند گویی مقصود آنها نه معرفی سرگذشت و تعالیم حقیقی عیسی بلکه تاثیرگذاری بر ذهن مخاطب و تلقین برخی عقاید و دیدگاه هخای خاص فرقه ای به خواننده است.  
 در مورد پرسش بعدی شما یعنی متون متعلق به قرن اول میلادی، باید عرض کنم که همین مجموعه رسمی انتهای کتاب مقدس مسیحیان که با عنوان عهد جدید شناخته میشود تنها متونی است که از قرن اول میلادی برای ما باقی مانده است. در این مجموعه، نامه های پولس از بقیه قدیمیتر هستند (حدود سال 50 میلادی نوشته شده اند) و بقیه نامه ها و همچنین انجیلهای سه گانه (متی و مرقس و لوقا) بعد از نیمه قرن اول میلادی نوشته شده اند (انجیل یوحنا و نامه های او و مکاشفه او احتمالاً در اوایل قرن دوم میلادی نوشته شده اند). از بعضی اشارات در عهد جدید به نظر میرسد در نیمه قرن اول میلادی انجیلهای دیگری هم وجود داشته اما درباره آنها اطلاعاتی در اختیار نداریم. پولس در نامه اش به غلاطیان آنها را سرزنش کرده که چرا به «انجیلی دیگر» گرویده اند، و از اوصافی که نوشته، به نظر میرسد یکی از ویژگیهای آن انجیلها انکار مسیح بودن و مصلوب شدن عیسی بوده است (این همان نامه ای است که پولس در آن نام برنابا را آورده و از او به بدی یاد کرده است، لذا عده ای گمان کرده اند که شاید برنابا انجیلی با این محتوای ضد پولسی داشته است).
در مورد نوشته های اسنیان، که احتمالاً منظورتان همان طومارهای بحرالمیت است، باید عرض کنم که به هر حال نویسندگان آنها فرقه ای یهودی بوده اند و محتوای طومارها از نوع همان نوشته های یهودی است که البته طومارهایی با محتوای تفسیر باطنی کتاب مقدس و پیشگویی آینده و مطالب رازآمیز هم در آنها به چشم میخورد. بین محتوای این طومارها و آیات قرآن شبهتهایی هست (مثلاً در هر دو، زن به کشتزاری تشبیه شده که مرد نطفه خود را در آن می کارد، یا در هر دو به دروازه های جهنم اشاره شده، و موارد دیگر، که نمونه هایی از آنها را بنده در مقدمه ای که بر متن کامل طومارهای بحرالمیت نوشته ام، آورده ام. این کتاب را پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در دست چاپ دارد) و از نظر باطنی هم مسلم است که چون بخشی از منابع حدیث و روایات اسلامی به خصوص منابع شیعی دارای آموزه های باطنی است، بین طومارهای بحرالمیت و متون روایی اسلامی مشابهت هست. نمونه ای از این مشابهتها را در جنبه دعا و نیایش، بنده در مقاله ای آماده کرده ام که ان شاءالله سال آینده در یکی از نشریات علمی به چاپ خواهد رسید و در زمان انتشار، در همین وبلاگ معرفی خواهم کرد. در مورد ارزش تاریخی طومارهای بحرالمیت، پروفسور وِرمش استاد دانشگاه آکسفورد که از متخصصان بررسی طومارهاست در کتاب خود تحت عنوان متن کامل طومارهای بحرالمیت (که گفتم ترجمه فارسی بنده از آن را به زودی پژوهشگاه منتشر خواهد کرد) سخنان مفصلی دارد که شما را به مطالعه آن ارجاع میدهم. اجمال مطلب اینکه طومارهای مذکور فقط ویژگیهای خود فرقه و بخشی از وقایع زمان خود را باز مینمایانند و هیچ اطلاعات تاریخی دیگری به ما نمیدهند. این طومارها از جهت بصیرتهای فراتاریخی و قدسی که شما اشاره کردید، کاملاً تحت تاثیر یهودیت و کتاب مقدس هستند؛ البته تحت تاثیر استنباط خاصی که خود از مطالب کتاب مقدس و شریعت یهود داشته اند.
در پایان، خواستید که چند اثر ترجمه شده را معرفی کنم. نفرمودید که خواستار معرفی ترجمه در چه زمینه ای هستید. اگر دقیقتر بفرمایید شاید بهتر بتوانم کمک کنم.
با آرزوی سلامتی و توفیق برای شما 
با عرض سلام مجدد و سپاس فراوان از جنابعالی بابت پاسخهای مفصل و علمی تان. بسیار سپاسگزارم که وقت شریف تان را برای پاسخ به پرسشهای حقیر اختصاص دادید. آرزوی توفیقات روز افزون برایتان دارم. پاسخهایتان حقیقتا جامع و کامل بود و بسیار از آن بهره جستم. خاطرم هست بیست سال پیش خواننده با دشواریهای فراوانی به جهت درک متون دینی و دسترسی به متون علمی درباره آن ها مواجه بود. اینترنت هم در دسترس نبود ولی خوشبختانه نسل جدیدی شکل گرفته که حجم دانش و مطالعاتشان بسیار گسترده تر از نسلهای گذشته است. من پیشتر ترجمه انجیل برنابای حضرتعالی را خواندم و البته از مقدمه شما بر آن کمی تعجب کردم چون پیشتر با نسخه سردارکابلی با این متن آشنا شده بودم. در هر حال بسیار ممنونم و امیدوارم وبلاگتان همچنان دایر باشد و مطالب خوب تان را مطالعه کنیم. اما پاسخهای شما این سوال را برای من به وجود آورده که متن انجیل یهودا که روایتی متفاوت از حضرت عیسی ارائه میکند هم آیا متنی گنوسی است؟ پس چطور اخبار کشف این متون تا این اندازه سروصدا به پا می کند؟ دوم آن که آیا کشفیات جدیدی در سالهای اخیر در حد طومارهای قمران یا نجع حمادی صورت گرفته؟ سوم این که در متن کتاب الین پیگلز مشابهتهایی میان این متون با عرفان اسسلامی مشاهده می شود  این مشابهتها اتفاقی است یا مربوط است به ریشه های مشترک؟ در مورد متون نجع حمادی حقیر با اشتیاق تمام منتظر ترجمه فاضلانه حضرتعالی مینشینم و امیدوارم این متون را در انتشاراتی صورت بگیرد که نسبت به توزیع آن در کتابفروشیهای خیابان انقلاب اهتمام بورزند. من متن برنابا را از فروشگاه پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی تهیه کردم ولی متاسفانه سایر کتابها در دسترس نیستند. در مورد سیر مطالعاتی که در انتها اشاره فرمودید منظور بنده معرفی کتابهایی بود در ارتباط با کشفیات بحرالمیت و بخصوص نجع حمادی در ارتباط با متن اصلی این متون دینی یا تفسیرهایی بر این متون به نحوی که خواننده مبتدی همانند بنده درکی از کلیت و جایگاه این متون درون سنت یهودی مسیحی کسب کند و از این رهگذر بتواندنسبت آن را با سنت دینی خودمان تعریف کند. اما یک پرسش اساسی تر و بنیادی تر با الهام از اثر کری ولف برای بنده مطرح میشود چگونه ممکن است یک دین در مقطعی از تاریخ ظهور کند اما در متون تاریخی آن عصر ولو یک اشاره مختصر ولو یک پاراگراف درباره بنیانگذار آن مورخی ننوشته باشد و در این سکوت عجیب این دین ابعاد جهانی پیدا کند. این امر تا آنجاست که بسیاری در وجود تاریخی حضرت عیسی نیز تردید کرده اند. بنظر شما چرا مورخان یهودی اشاره ای به این موضوع نداشته اند و نامی از پیامبر در تاریخهای آن عصر وجود ندارد؟ در پایان بسیار از شما بابت پاسخهای مشرحتان و وقت ارزشمندی که در اختیار بنده میگذارید سپاسگزارم و امید آن که این گفتگو ها تداوم داشته باشد. با آرزوی سلامتی و توفیقات همیشگی
پاسخ:
سلام دوباره به شما دوست گرامی، و عذرخواهی بابت تأخیر در پاسخگویی به خاطر مشغله های فراوان. خوشحالم که پیگیر گفتگوها هستید. امیدوارم بتوانم در حد وسع خود پاسخگوی پرسشهایتان باشم. پرسشهای شما بزرگواران گاه انگیزه تحقیق و مطالعه بیشتر برای بنده میشود و بر دانش اندکی که دارم، می افزاید. به همین دلیل، بنده مقیّد به پیگیری مطالب شما سروران عزیز هستم و  اگر مقصود حاصل شود، هم موجب شادمانی و هم امتنان بنده خواهد بود.
فرمودید ترجمه بنده از انجیل برنابا را مطالعه فرموده اید. از اینکه نوشته های بنده را مورد توجه قرار داده و با نظر لطف به آنها نگریسته اید کمال تشکر را دارم. البته نفرمودید که مقدمه بنده بر این کتاب از چه جهت موجب تعجب شما شده است. به هر حال، از ابراز لطفتان سپاسگزارم و اگر درباره ترجمه یا مقدمه آن نقد و پیشنهادی دارید ممنون میشوم با بنده در میان بگذارید. من نقدهای خوانندگان را به دقت میخوانم و در آنها تأمل میکنم و اگر نکات علمی در آنها بیابم یا ببینم که نقدی به کتابهایم وارد است در چاپهای بعدی کتاب، لحاظ خواهم کرد. لذا اگر نقدی دارید، بنویسید و مطمئن باشید حتماً مورد بررسی دقیق قرار خواهد گرفت.
اما در مورد انجیل یهودا، باید خدمتتان عرض کنم که بله، انجیل یهودا هم از انجیلهای گنوسی است. اما متوجه نشدم از گنوسی بودن این انجیل و و سرو صدای مربوط به کشف آنها چه رابطه ای مد نظرتان بوده که آن را مورد پرسش قرار داده اید. دانشمندان همیشه به دنبال روایات گوناگون از زندگی عیسی بوده و هستند به این امیدکه اطلاعات خود را درباره او و تعالیمش کامل کنند.
شاید اشاره به این نکته هم برای شما جالب باشد که چندین سال قبل، یک آرامگاه خانوادگی در بیت المقدس کشف شد که بر اساس نامهای مکتوب بر روی تابوتها، به نظر میرسد آرامگاه عیسی و خانواده اش باشد. این در حالی است که اطلاعاتی که در انجیلها داده شده کمک چندانی به کشف راز این آرامگاه نمیکند و دانشمندانی که آنها را بررسی میکنند، توضیحی درباره این آرامگاه در آنها نمی یابند. به همین دلیل آنها همیشه به دنبال منابع جدیدتری از همان دوران هستند تا شاید آنان را به راز این آرامگاه یا به هر نکته ناگفته دیگری از سرگذشت و تعالیم عیسی رهنمون شود. درباره عیسی، نکات مبهم زیادی وجود دارد و دانشمندان از هر انجیل یا متن تاریخی که کمکی به روشنتر شدن چهره او بکند استقبال میکنند.من در حال آماده کردن ترجمه متن کامل انجیل یهودا به فارسی هستم و اگر خدا توفیق دهد، به زودی در یک نشریه آن را منتشر خواهم کرد.
پرسیده اید که آیا در سالهای اخیر کشفیاتی به اهمیت طومارهای قمران یا متون نجع حمادی صورت گرفته؟ اگر منظور شما متون تاریخی باشد خیر، اما اگر منظورتان هر نوع یافته باستان شناسی باشد باید به کشف همان آرامگاه خانوادگی منتسب به عیسی اشاره کنم. این آرامگاه خانوادگی، یک محوطه کوچک زیرزمینی است که در آن تعدادی تابوت کوچک سنگی از صدر مسیحیت کشف شده که روی هر کدام آنها، نام یکی از اعضای خانواده عیسی (آن طور که در انجیلها آمده) نوشته شده است. روی یکی از تابوتها، نام خود عیسی و روی یکی دیگر، نام مادرش مریم و روی بقیه، نام برادران او نوشته شده و روی یکی هم نام مریم مجدلیه نوشته شده که تصور میرود همسر عیسی بوده باشد.
درباره شباهت مضامین بین متون نجع حمادی و تعالیم عرفان اسلامی پرسیده اید، باید عرض کنم که این شباهت مضامین، بخشی به تاثیرپذیری عرفان اسلامی از مکاتب گنوسی که کمابیش آموزه هایی مشابه داشته اند برمیگردد و بخشی هم ریشه در مبادی مشترک هر دو مکتب دارند زیرا هم تعلیمات مکاتب گنوسی و هم تعلیمات مکتب عرفان اسلامی، هر دو از روح پاک انسانی سرچشمه گرفته است و از این جهت، شباهت مضامین آنها عجیب نیست. در مورد اقتباس آموزه ها، باید عرض کنم که به نظر من (و البته شاید دیگران نظر دیگری داشته باشند) از آنجا که خاور میانه محل نشو و نمای بسیاری از فرقه های گنوسی در قرون اولیه میلادی بوده و بعضی از این مکاتب گنوسی نظیر منداییان و مانویان حتی تا چند قرن بعد از اسلام هم به حیات خود در این محیط ادامه داده اند، به احتمال زیاد افکار و تعالیمشان به طریقهای گوناگون، در عرفان اسلامی هم راه یافته و آن را تحت تاثیر قرار داده است. از آنجا که گنوسیان بر معرفت باطنی و شهود قلبی تاکید دارند، آن بخش از عرفان اسلامی که بر معرفت باطنی تاکید دارد منطقاً بیش از سایر بخشها تحت تاثیر آراء این مکاتب قرار گرفته است.
در مورد معرفی منبع، باید عرض کنم که در ترجمه متن کامل طومارهای بحرالمیت که فعلاً در مرحله ویرایش از سوی ناشر است، مقدمه مفصلی هست که شما را با پیشینه این طومارها و اهمیت آنها و فرقه ای که آنها را نوشتند به خوبی و با ارائه جزئیات فراوان، آشنا میکند و برای مطالعه آن باید مدتی صبر کنید تا به مرحله چاپ برسد. اما فعلاً بنده فقط دو کتاب به زبان فارسی درباره طومارهای بحرالمیت میشناسم: یکی، ریشه های مسیحیت در اسناد بحرالمیت (از ژان دانیلو، چاپ قم، انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب)، و دیگری کتاب سرگذشت طومارها (از ایگال یادین، ترجمه اینجانب، که باز در قم و نشر ادیان منتشر شده است). درباره این متون، مقالاتی هم در نشریه های علمی پژوهشی و علمی تخصصی مثل هفت آسمان منتشر شده که اگر جستجو کنید، در اینترنت خواهید یافت. درباره متون نجع حمادی فعلاً غیر از این کتاب خانم پیگلز، فقط کتاب انجیل توماس (ویرایش جمشید غلامی نهاد، نشر نیایش) و و ادبیات گنوسی از آقای اسماعیل پور را میشناسم. اما برای شروع، به نظرم بهتر است اطلاعات لازم درباره این متون را از دایره المعارفهای تخصصی ادیان کسب کنید. از آنجا که گنوسیها از مکاتب رقیب مسیحیت در قرون اولیه میلادی بوده اند، در بیشتر کتابهای مربوط به تاریخ صدر مسیحیت، میتوانید مطالبی درباره آنها بیابید. مثلاً در کتاب تاریخ کلیسای قدیم اثر میلر (البته این کتاب، قدیمی است و زمانی که نوشته شد هنوز متون نجع حمادی پیدا نشده بود، اما به هر حال از جهت اطلاعاتی که از منابع غیرمستقیم به شما میدهد سودمند است). مثلاً در همین کتاب گفته شده که فرقه ای از گنوسیان معتقد بودند عیسی به صلیب کشیده نشد بلکه چهره فرد دیگری شبیه او شد و او بود که به جای عیسی مصلوب گردید (و بعد هم به شباهت این عقیده با اسلام اشاره شده است). با توجه به اینکه در معرفی دقیق این مکاتب (چه گنوسیها و چه فرقه بحرالمیت) آثار چندانی به فارسی نداریم، پیشنهاد بنده این است که فعلاً همین منابع موجود را غنیمت بدانیم و نهایت استفاده را از آنها ببریم، تا بعد که آثار بهتر و بیشتری درباره آنها منتشر شود. آن کتاب متن کامل طومارها که بنده ترجمه کرده ام اگر منتشر شود، مقدمه ای دارد که ان شاءالله به بسیاری از پرسشهای شما پاسخ خواهد داد.
اما در مورد اینکه اگر عیسی واقعاً وجود داشته چرا هیچ اشاره ای مطلقاً در متون آن دوره به او نشده، و اگر هم وجود نداشته پس چطور تعالیمش عالمگیر شده است، این واقعاً از مسائل بزرگ تاریخ ادیان است که هنوز دانشمندان جواب آن را نمیدانند. اینکه یهودیان نامی از او نبرده اند چندان عجیب نیست چون یکی از روشهای جلوگیری از شهرت افراد و ممانعت از ترویج افکار و تعالیم او، سکوت کامل درباره وی و به عبارت دیگر، «بایکوت کردن» اوست، که امروز هم میبینید که از سوی حکومتها و نظامهای حاکم و انحصارگرا نسبت به مخالفانشان انجام میشود. یهودیان نه فقط درباره عیسی بلکه درباره یحیی و زکریا و مریم هم که طبق روایات، همسو با عیسی بوده اند، سکوت کرده اند. توجه داشته باشید که علاوه بر مسیحیان، منداییان هم مدعی یحیی هستند و خود را پیرو او میدانند. به این ترتیب میبینیم که یحیی که هم مسیحیان و هم منداییان (و هم بعدها مسلمانان) درباره او ادعای تقدس دارند در هیچ منبع یهودی ثبت نشده است. البته لازم است بدانید که در تلمود بابلی به نام عیسی و سرگذشت او به طور خلاصه اشاره شده اما این اشاره بسیار متاخر است و متعلق به حدود قرن پنجم میلادی است. در فارسی منابع چندانی درباره عیسای تاریخی نداریم، اما عجالتاً دو کتاب به شما معرفی میکنم که اگر مطالعه بفرمایید مطالبی لاقل جدیدتر از کتاب کری ولف در اختیارتان میگذارند: 1- کتاب تحقیقی درباره دین مسیح (از مهندس جلال الدین آشتیانی) 2- کتابی که خیلی بهتر و دقیقتر است، «عیسی، اسطوره یا تاریخ» نام دارد از آرچیبالد رابرتسون، ترجمه حسین توفیقی، که انتشارات دانشگاه ادیان و مرذاهب در قم چاپ کرده است. به خصوص این کتاب دوم، خیلی سعی کرده ردپایی از عیسی در تاریخ بیابد و برای سکوت منابع درباره او توضیح قانع کننده بیابد. اینکه چقدر موفق شده، قضاوتش با خواننده است. فعلاً اینها را مطالعه فرمایید تا بعداً فرصت بیشتری برای گفتگو فراهم شود.
برایتان آرزوی سلامتی و توفیق دارم. شاد و پیروز باشید  
 
۰۱ آبان ۰۰ ، ۰۴:۰۹ امیرمحمد شاهوردی

سلام، خسته نباشید؛ من آخرین جواب و پیام شما در نظرات رو به طور کامل مطالعه نکردم فقط در مورد اینکه گفتید از حضرات عیسی، یحیی، زکریا و مریم سخنی در منابع یهودی(به غیر از تلمود درباره حضرت عیسی، که البته متاخر هست) گفته نشده خواستم بگم که درباره حضرت یحیی اشاره یوسفوس فلاویوس وجود داره و مثل گزارشات یوسفوس درباره حضرت عیسی مورد شک نیست، منتظر پاسختون هستم؛ و در آخر لطفاً بگید سرنوشت هاجریسم چی شد؟ چاپ میشه یا نه؟ خدانگهدار🌹.

پاسخ:
سلام به شما
نمیدانم چرا نظر و پرسشتان درباره یحیی و کتاب هاجریسم را در بخش نظرات مربوط به کتاب حیات سرّی اعداد نوشته اید. من متوجه نشدم چه ارتباطی بین آن دو موضوع و کتاب مزبور وجود دارد. البته بعضی دیگر از خوانندگان وبلاگ بنده هم پیش از شما اقدام به گذاشتن نظر در جاهای نامرتبط کرده اند.
گفتید که یوسفوس در آثارش به یحیی تعمیددهنده اشاره کرده است. اولاً با توجه به اینکه یوسفوس فردی مطرود از نظر یهودیان بود و آنها لقب «کاتب مشرکان» را به او داده بودند، آیا میتوان نوشته های او را جزء آثار یهودی به شمار آورد؟ مثلاً فرض کنید یک مسلمان کارهایی انجام دهد و حرفهایی بزند که عموم مسلمانان او را از خود و از «ملت اسلام» طرد کنند. آیا در این صورت میتوان نوشته ها و گفته های او را جزء «آثار اسلامی» به شمار آورد؟ به نظر من این پرسشی است که عمیقاً باید درباره آن فکر کرد. همان طور که قبلاً هم گفته ام، در آثار یهودی، یعنی نوشته هایی که یهودیان آنها را متعلق به ملت خود میدانند (مانند تلمود) هیچ اشاره ای به زکریا و یحیی و مریم و عیسی از دوره خودشان وجود ندارد و در تلمود هم اشاراتی که به عیسی هست بسیار متأخر است. ثانیاً، توجه دارید که حاشیه هایی که یوسفوس در آثارش برای زندگی یحیی نقل کرده با آنچه در انجیلها (و قرآن) درباره او روایت شده متفاوت است. در اثبات تاریخی وجود شخصیتهای مذهبی و مقدس، صرف اشاره به «نام» افراد کافی نیست. بلکه باید توصیفی که از آنها در اسناد تاریخی میشود نیز با آنچه در متون دینی آمده مطابقت داشته باشد. وگرنه، آنها افرادی متفاوت با یکدیگر هستند که فقط نام آنها شبیه یکدیگر است (همچنان که در هر زمانی چنین کسانی با نامهای مشابه یافت میشوند). یوسفوس، یحیی را به عنوان یک نبی یا پیامبر که از کودکی مقدس و متعلق به خاندان انبیا یا کاهنان باشد معرفی نکرده و درباره نحوه قتل او هم آن را به ترس هیرود از رهبری شورش یهودیان توسط او ربط میدهد نه ماجرای مخالفت او با ازدواج هیرود آنتیپاس با دختر برادرش. به این ترتیب جای این پرسش هست که آیا یحیایی که یوسفوس به او اشاره میکند همان یحیایی انجیلها و قرآن است یا کسی دیگر؟ آیا به راستی میتوان گزارش یوسفوس درباره یحیی را تأییدی بر وجود شخصیت تاریخی یحیای انجیلها و قرآن تلقی کرد؟ و درباره اختلاف این منابع (انجیلها، قرآن و آثار یوسفوس) با روایات مندائیان که خود را به عنوان پیروان یحیی بیش از هرکس حافظ تاریخ حیات و تعالیم او میدانند (و اصلاً کتابی به نام تعالیم یحیی دارند) چه میتوان گفت؟ همه اینها پرسشهایی است که باید خوب درباره آنها فکر کرد.
کتاب هاجریسم هم ان شاءالله منتشر خواهد شد. مگر آنکه وزارت ارشاد بخواهد مشکل ایجاد کند، که در این صورت بنده معذور خواهم بود. ترجمه و ویرایش کتاب در مراحل پایانی است.
موفق باشید.
۰۲ آبان ۰۰ ، ۰۱:۲۱ امیرمحمد شاهوردی

سلام، بله کار اشتباهی کرده بودم که مباحث نامرتبط با کتاب حیات سری اعداد رو مطرح کردم و عذرخواهی میکنم. به نظر بنده ما باید به خود شخص نگاه کنیم که عقیده اش بر چیه پس اگر مورخی رو مسلمین تکفیر کنند ولی از آثار اون برداشت میشه که به عقاید مسلمین باور داره پس باید همواره اون شخص رو مسلمون معرفی کرد و یوسفوس هم یهودی موند تا آخرش عمرش حالا یهودیان طردش میکنن به خودشون مربوطه مهم اینه که دین این مورخ یهودیت نژادش هم یهودی بوده؛ و گفتید که لزوماً اشاره به نام افراد کافی نیست بله درسته باید قرینه های قرائن دیگه هم باشه که معلوم بشه به فلان شخصیت مذهبی در آثار غیر اون مذهب اشاره شده و گزارش یوسفوس درباره یحیی شباهت ها و تفاوت هایی داره ولی از روی تفاوت ها نمیشه نتیجه گرفت که اون فرد یحیی مسیحیت و اسلام نیست چون قرینه هایی مثل تعمید دهنده و قتل توسط هرود دوم اشاره شده که با گزارش اناجیل منطبق هست و بله تفاوت هم وجود داره ولی این به این معنی نیست که اون فرد یحیی ای غیر از حضرت یحیی بوده باشه، شباهت هایی مثل تعمید دهنده و قتل توسط هرود دوم ما رو ملزم میکنه که اون شخص حداقل یحیی مسیحیت هست، خدانگهدار.

پاسخ:
سلام مجدد. در مورد یهودی محسوب شدن یا نشدن یوسفوس باید به این نکته توجه کنیم که وقتی ما میگوییم در آثار یهودی به فلان شخصیت اشاره نشده، منظور ما آثاری است که مورد تأیید اکثریت جامعه یهود باشد و البته آثار یوسفوس چنین نیست چون یهودیان با تمام تعصبی که بر آثار مکتوب و نوشته های علمای پیشین خود دارند حتی یک رونوشت از آثار یوسفوس تهیه نکردند و آثار او هیچ ترجمه عبری از قرون گذشته ندارد. در واقع از آثار او فقط نسخه های یونانی و لاتین در دست است. این هم که کسی خودش را متعلق به یک دین بداند و نژادش هم همان باشد دلیل نمیشود که ما هم او را متعلق به همان دین به حساب بیاوریم چون اگر کسی تعلق به ملت یک دین داشته باشد خب قاطبه اعضای آن ملت باید او را از خودشان بدانند نه آنکه او را طرد کنند. به هر حال همچنان که گفتم، این مسأله باید مورد تأمل جدی قرار بگیرد. در مورد حضرت یحیی (و دیگران همچون زکریا و عیسی و مریم) نظر بنده همان است که قبلاً عرض کردم و آن اینکه هیچ مدرکی از زمان خود آنها که وجودشان و توصیفی که در انجیلها و قرآن از آنها شده را تأیید کند وجود ندارد. حالا اگر شما میخواهید آثار یوسفوس را سندی یهودی به شمار بیاورید مختار هستید اما در همان آثار نیز یحیی به عنوان شخصی نبی یا قدیس معرفی نشده و تفاوت در جزئیات سرگذشتی که از او ارائه شده اجازه اینکه آن یحیی را همان یحیای انجیلها و قرآن بدانیم به ما نمیدهد. اگر طبق نوشته یوسفوس، کسی به نام یحیی تعمیددهنده واقعاً وجود داشته اما طبق همان نوشته ها، او نبی یا قدیس نبوده و فرجام کار او هم جنبه سیاسی-اجتماعی (و نه دینی) داشته است، اثبات وجود او چه نفعی برای انجیلها یا اسلام دارد؟! آیا جز این است که ثابت میکند یحیای انجیلها و اسلام با شاخ و برگهایی که برای زندگی اش آورده شده، یک شخصیت تخیلی است (منظور، شخصی است که اگرچه با همین نام در تاریخ وجود داشته اما قوه تخیل و توهّم برخی افراد، ویژگیهایی پیامبرانه برای او تراشیده و او را به یک افسانه تبدیل کرده است؟) مثل آن شعر فردوسی که میگوید: که رستم یلی بود در سیستان، منش کرده ام رستم داستان!
امیدوارم تأمل در عرایض بنده شما را متقاعد کند که صرف شباهت نام و تطابق برخی اوصاف با وجود نامطابقت برخی اوصاف دیگر، برای اثبات وجود یک شخصیت مذهبی (یعنی شخص با ویژگیهای مندرج در متون دینی) کفایت نمیکند بلکه تمام توصیفات آنها باید با یکدیگر منطبق باشد. نظر بنده همچنان این است که از آن یحیی (و همچنین زکریا و عیسی ومریم) که در متون مسیحی و اسلامی معرفی شده، هیچ اثری در مدارک تاریخی نزدیک به زمان خودشان وجود ندارد.  
موفق و پیروز باشید.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی